گل پسری قند عسلی

 فدات بشم آخه این طرز خوابیدنه           ...

  دست نوشته هایی از مهمانهای تولد دنی جون از راست به چپ(آقا متین ، آقا ماهان ، دنی کوچولوی گل ،سریر جون)   فشفشه های روشن ،بادکنکهای رنگی          همگی با هم بخندیم ، به به چه شب قشنگی دانیال شده ٤ ساله ، تولدی دوباره                بیایین به جشن شادیش ، تا گل بگیم بخندیم   از راست به چپ (سریر جون ،نسیم جون ،آقا محمد ،آقا امین ،علی آقا و دنی گلی ، زهرا جون ، حسین آقا ، آقا ماهان و آقا متین)   مامان بابای علی آقا و دنی جون   گلی گلی مامان مبارکت...

باران وقتی میاد فصل خزان         ابرا میان تو آسمون           بارون میاره بارون میاره وقتی که بارون میباره         هرکی پا بیرون میزاره        یه چتری داره یه چتری داره وقتی که بارون بند میاد       ابرا میشن سوار باد         میرن دوباره میرن دوباره خورشید خانوم پیدا میشه    لباش به خنده وا میشه     صفا میاره صفا میاره     حیوانات حیوونا خیلی ه...

گل زیبا مهربونم عسلم نباتم شیرین زبونم............................ بی نهایت دوستت دارم یه ماچ داغ از لپت   تیپت منو گشته .......................       کانون شهید فهمیده 15مهر 92روز جهانی کودک     روز کودک بر شما و هم کودکان جهان مبارک باشد     مرداد 92 پارک چیتگر ...

سلام بر همه. پسر عزیزم جاده زندگیت هموار _ آسمان چشمانت صاف _ دریای دلت همیشه آرام و زلال و خدای اطلسی ها با تو باشد با تمام وجود دوستت دارم (قند عسلم پیشاپیش تولدت مبارک)  قربونت بشم الان که دارم برات مینویسم تو در خواب ناز هستی. روزهای پایانی ٣ سالگیت رو داری پشت سر میگذاری و چند روز دیگه تولد ٤ سالگیته و من هم در پی آماده کردن تم تولدت هستم . تم تولدتو انگری بردز انتخاب کردم بخاطر شخصیت جالب و ترکیب رنگی که این پرنده داره .امید به خدا خوشت بیاد و تونسته باشم خوشحالت کنم. کوچولوی من یک روز دیگه بیشتر به تولدت باقی نمونده نمیدونم میتونم سر موقع تولدت رو بگیرم یا نه . آخه باباجونت ماموریت رفته خودم هم کمی ...

  خدایا به امید تو نه امید به خلق روزگار  دو روز دیگه محرم سال ٩٢ میشه،قراره ٨ محرم همه با هم بریم دزفول (یعنی رفتن ما سه شنبه شب ٢١ آبان). از عید نوروز تا حالا فرصتی پیش نیومده که منو دنی جون بریم دزفول حالا اگه بشه جور تاسوعا و عاشورا دزفولیم. سلامی مجدد بعد از چند ماه رفتیم دزفول جاتون خالی .......... دنی جون اولش با دیدن فامیل خجالت میکشید و بعد از چند ساعتی که تک به تکشونو شناخت با همه انس گرفت و با همه پسر خاله شد و بازیگوشی و شیطنت دنی جون دوباره گل کرد................ بعد از مسافرت سه روز نصفی ما ٢٦ آبان دوباره به خونه خودمون برگشتیم (کرج)   ...