سفر نسبتا کوتاه و بیاد ماندنی
سلام بر همه.
پنج شنبه روز آخر ماه رمضون بود که عصرش خانواده عمه فاطمه اومدن خونه ما و فردا صبحش که عید فطر بود همراه با خانواده عمه ی مامان ندا با هم رفتیم سفر.
صبحونه رو تو جاده قزوین خوردیم.
نزدیکای ظهر هم زنجان رسیدیم بعد از خوردن ناهار بعدش کمی استراحت کردیم قرارشد عصر بریم دیدن موزه مردان نمکی(اونجا رفتیم).
شب رو زنجان موندیم فردا قبل از ظهر از بازار زنجان دیدن کردیم سر ظهر بود که از زنجان زدیم بیرون به سمت اردبیل رفتیم یه شب هم اردبیل خوابیدیم (تو شهر اردبیل از بازار اردبیل دیدن کردیم و از بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و حمام دیدن کردیم جالب و زیبا بودن)باز هم تو ظهر بود به سمت جاده حیران حرکت کردیم شب رو آستارا موندیم اونجا منو داداش علی بابا جونم کلی شنا کردیم جاتون خالی حسسسسسسسسسسسسسسابی اب بازی و ماسه بازی کردم
بزودی زود عکساشو مامانم براتون میزاره که ببینید و این خاطره همراه با عکس باش
(این عکس دنی جون در موزه مردان نمکی در زنجان میباشد)
باغ شیخ صفی الدین اردبیلی(دنی جون 3سال و ده ماهه)
مغازه عسل فروشی در اردبیل
خاک بازی عجب حالی میده...................................................
موج داره میاد منو ببره (فرااااااااااااااااااااااااااااار)