دانیال وفایی فردانیال وفایی فر، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

گل پسری قند عسلی

محرم 92

  خدایا به امید تو نه امید به خلق روزگار  دو روز دیگه محرم سال ٩٢ میشه،قراره ٨ محرم همه با هم بریم دزفول (یعنی رفتن ما سه شنبه شب ٢١ آبان). از عید نوروز تا حالا فرصتی پیش نیومده که منو دنی جون بریم دزفول حالا اگه بشه جور تاسوعا و عاشورا دزفولیم. سلامی مجدد بعد از چند ماه رفتیم دزفول جاتون خالی .......... دنی جون اولش با دیدن فامیل خجالت میکشید و بعد از چند ساعتی که تک به تکشونو شناخت با همه انس گرفت و با همه پسر خاله شد و بازیگوشی و شیطنت دنی جون دوباره گل کرد................ بعد از مسافرت سه روز نصفی ما ٢٦ آبان دوباره به خونه خودمون برگشتیم (کرج)   ...
2 آذر 1392

امروز یکشنبه21مهر

سلام بر همه. قربونت بشم الانه که این مطلب رو واست مینویسم تو مهد کودک هستی . دوروز تب کردی انگاری دوباره داری سرما میخوری ولی خودت دوست داشتی بری کلاس من هم تو رو رسوندم و اومدم خونه،آخه چند روزیه مهمون داریم عموی خودم با خانمش از دزفول اومدن برای عمل باز (قلب). امروز صبح باباجونت عموی منو که تو صداش میزنی آغاجون برده بیمارستان شهید لواسانی که بستری بشه تا اونا قند ، چربی،اون رو کنترل کنن تا عملش با موفقیت و خیر خوشی انجام بدن .  (اشفع لنا کل مریض) دیروز ظهر داداش علی کلاس داشت و من ،دانیال و باباجونت و دایی جون محمد (که داداش خودمه)همراه دایی علی پسر عموم و زن عمویی خودم رفتیم ملاقات آغاجون. (آغاجون با دی...
7 آبان 1392

خداحافظ 3 سالگی و سلام به 4 سالگی

سلام بر همه. پاییز زیبا و رنگا رنگ از راه رسیده و در یازدهمین روز پاییزی ماه مهر و مهربونی دانیال جون ما ٤ ساله شده. قربونت بشم دیروز که تولد ٤ سالگیت بودخیلی دوست داشتی بری پارک بازی بکنی خیلی اصرار کردی من هم خیلی کار داشتم تازه خرید بایستی میکردیم تصمیم گرفتیم اول خرید بریم بعد پارک تا تو واسه خودت کلی بازی بکنی اما پارک رفتن ما و .....!  در همان حینی که به پارک رسیدیمو تا دنی جونم از سرسره بالا رفتو بلافاصله کله ملق شد و از سر سره افتادیو زهر هلاهل مون شد حسابی کوفته و زخمی زیلی و کبودی صورت خوشکلت وبی حالی.................. امروز جمعه عصر تولد قند عسلم بود کلی بهش خوش گذشت. نفسم شب که همه...
16 مهر 1392

مهربونیت قشنگه

سلام بر همه. گلی گلی مامانی این روزها رفتارت خیلی عوض شده گاهی وقتا با اداهات خودتو لوس میکنی و با زبون ریزیت خودتو تو دل همه جا میدی گاهی وقتا با ناز کردن و قربون صدقه گفتنت دلمو میبری ... ....                      الهی مامان جونی دورت به گرده بلاخره دیشب(جمعه شب)باباجونت بعد از ٦ روز که ماموریت رفته بود به خونه برگشت و با این حالی که خسته بود تو دادشی ازش خواستین ببردتون پارک نبوت من هم چای میوه آماده کردم به اتفاق هم رفتیم پارک و فردا صبح زود بابا گلی رفت شرکت چونکه قرار بود دوباره ماموریت بره...
6 مهر 1392

سفر نسبتا کوتاه و بیاد ماندنی

سلام بر همه. پنج شنبه روز آخر ماه رمضون بود که عصرش خانواده عمه فاطمه اومدن خونه ما و فردا صبحش که عید فطر بود همراه با خانواده عمه ی مامان ندا با هم رفتیم سفر. صبحونه رو تو جاده قزوین خوردیم. نزدیکای ظهر هم زنجان رسیدیم بعد از خوردن ناهار بعدش کمی استراحت کردیم قرارشد عصر بریم دیدن موزه مردان نمکی(اونجا رفتیم). شب رو زنجان موندیم فردا قبل از ظهر از بازار زنجان دیدن کردیم سر ظهر بود که از زنجان زدیم  بیرون به سمت اردبیل رفتیم یه شب هم اردبیل خوابیدیم (تو شهر اردبیل از بازار اردبیل دیدن کردیم و از بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی  و حمام دیدن کردیم جالب و زیبا بودن)باز هم تو ظهر بود به سمت جاده حیران حرکت کردیم شب رو...
27 مرداد 1392

گردشی در یک روز گرم تابستونی

سلام بر همه.   امروز صبح منو بابا گلی و علی جون و دنی جون ناهار رفتیم بیرون شهر (تو جاده چالوس)روستایی بنام پل خواب. لب رودخونه رفتیم کلی هم عشق صفا کردیم جای همه فامیل و دوستامون خالی کلی خوش گذشت. (چون لب رودخونه بودیم منم واسه مطلبم رنگ آبی انتخاب کردم)     بعداز کلی شنا کردن و ناهار خوردنو هندونه نوش جان کردن خسته و کوفته اومدیم خونه و شب بعد از شام ، رفتیم خونه ی عمو جهانگیر اونجا هم کلی بازی........... و خلاصه حسابی خوششششششششششششششش گذشت.     قاچ هندونه خوشمزس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   صفاصفاست اینجا چه با صفاست اینجا............... جای همه خالی هههههههههههههههههههه ...
4 مرداد 1392

دل تنگ علی آقا شدم

سلام بر همه.                                    الانه که دارم این مطلب رو مینویسم دل تنگ علی شدم دلم واسش یه ذره شده آخه اون چند روزی رفته دزفول و دنی و باباجونش هم خوابیدن من تنها تو خونه پای لبتابم.    تو این یک سال آخر پیش دانشگاهی علی آقا سعی کردم همه چیز بر اساس بهترینها واسه علی باشه جو خونه آروم باشه تا پسر گلم راحتتر بتونه درس بخونه چونکه اون امسال کنکور داشته .             &nbs...
31 تير 1392